مدیر مرکز راهبری و همآهنگی بانوان | سارا طالبی در سفر به شهرستانهای تهران:
مردم ما عمیقا دیندار هستند
پادرمیانی روحانی روستا به پرونده درگیری ۳ ساله پایان داد؛
وقتی خانواده جوان زندانی از همه جا ناامید شدند، برای آزادی او دست به دامان امام جماعت روستا شدند؛ روحانی خوشنامی که با تلاش زیاد و پادرمیانی توانست رضایت شاکی را بگیرد و آزادی را به جوان ۲۰سالهای که به خاطر یک لحظه اشتباه، پشت میلههای زندان افتاده بود، هدیه دهد. اما این اتفاق چطور رقم خورد؟
به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی، حجتالاسلام یاسر بیگدلی، روحانی مستقر اداره تبلیغات اسلامی زنجان و امام جماعت روستای چوزوک است؛ کسی که پیش از این هم توانسته بود با پا درمیانی در یک پرونده درگیری باعث آشتی طرفین و آزادی مردی از زندان شود. اما ماجرایی که این بار درگیر آن شد، متفاوت و سختتر از چیزی بود که تصورش را میکرد.
او میگوید: «مدتی قبل زنی به همراه برادرش سراغم آمدند و درخواست کمک کردند. زن میگفت که پسرش در جریان یک درگیری محکوم به پرداخت دیه شده و چون پول دیه را ندارند، به زندان افتاده است. او میگفت که پسرش 20 سال بیشتر ندارد و نانآور خانواده بوده و حالا و با زندانی شدن او، زندگی آنها با مشکلات زیادی روبه رو شده است.»
درگیری بچگانه
ماجرایی که باعث زندانی شدن پسر جوان شده بود، به 3 سال قبل برمیگشت. آن روز جوانی از اهالی روستای چوزوک سوار بر ماشینش در حال تردد بود که با پسر موتورسواری تصادف کرد. راننده جوان از ماشین پیاده شد تا ببیند چه اتفاقی برای موتورسوار افتاده که یکی از دوستان جوان موتورسوار که پسری 17ساله به نام سعید بود از راه رسید. سعید با لحن تندی به راننده اعتراض کرد و همین باعث مشاجره آنها شد. پسر 17ساله که عصبانی بود، چاقویی از جیبش بیرون کشید و چند ضربه به راننده زد و پا فرار گذاشت. آن روز جوان راننده به بیمارستان منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت و پس از مرخص شدن از بیمارستان از سعید شکایت کرد. دادگاه پس از رسیدگی به پرونده، سعید را محکوم به پرداخت دیه کرد اما او که پولی برای پرداخت نداشت، متواری شد و زندگی مخفیانهای در پیش گرفت. از سوی دیگر با توجه به گذشت زمان، هر سال بر مبلغ دیه افزوده میشد تا اینکه چند ماه پیش سعید دستگیر شد و از آنجا که توانایی پرداخت دیه را نداشت به زندان افتاد. سعید فرزند طلاق بود و همراه مادرش زندگی میکرد و زندانی شدن او، زندگی آنها را با سختیهای زیادی روبه رو کرده بود و به همین دلیل مادرش به هر دری زد تا بتواند رضایت شاکی را بگیرد اما شاکی حاضر به گذشت نبود و سعید همچنان در زندان به سر میبرد. تا اینکه مادرش تصمیم گرفت آخرین شانسش را هم امتحان کند؛ اینکه دست به دامان امام جماعت روستایی شود که شاکی در آنجا زندگی میکرد و اینگونه بود که پای حاج آقا بیگدلی به پرونده باز شد.

پادرمیانی
امام جماعت روستای چوزوک میگوید: «وقتی پرسوجو کردم، متوجه شدم که خانواده جوان زندانی خانواده ضعیفی هستند. از طرفی سعید از کاری که کرده بود کاملا پشیمان بود و ماندن او در زندان نه تنها زندگی خانوادهاش، که آینده خودش را هم به خطر انداخته بود. برای همین تصمیم گرفتم هر طوری شده، رضایت شاکی را بگیرم.»
شاکی پرونده، پسر جوانی بود که گاهی برای شرکت در نماز جماعت و مراسم دعا به همان مسجدی میرفت که حاج آقا بیگدلی امام جماعت آن بود. با این حال وقتی صحبتهای روحانی روستا را شنید، با جدیت تمام گفت که راضی به گذشت نیست و هرگز رضایت نمیدهد.
بیگدلی میگوید: «شاکی جای زخمهایم را نشانم داد و گفت که هر چند زخمهایش خوب شده اما زخمی که به روح و روانش وارد شده، خوب شدنی نیست. چندین و چند بار با او حرف زدم و از وضعیت زندگی جوان زندانی گفتم و اینکه پشیمان است و اشتباه کرده اما او حاضر به گذشت نبود. حتی خانواده شاکی هم اصرار داشتند که پسر جوان باید در زندان بماند اما من دست بردار نبودم و در نهایت موفق شدم آنها را راضی کنم که با خانواده جوان زندانی ملاقات کنند.»
روز ملاقات
مادر سعید به همراه برادرش راهی خانه شاکی شدند. در این جلسه، حاج آقا بیگدلی هم حضور داشت. آنها از وضعیت زندگیشان گفتند و اینکه سعید پشیمان است و در زندان شرایط بدی دارد. امام جماعت روستا هم از گذشت و بخشش گفت و در نهایت خانواده شاکی حاضر شدند که بخشی از مبلغ دیه را ببخشند و بخش دیگرش را هم طی چک 6 ماهه دریافت کنند.
امام جماعت روستای چوزوک میگوید: «سرانجام تلاشهای ما نتیجه داد و دل شاکی و خانوادهاش نرم شد و آنها حاضر به گذشت از بخشی از مبلغ دیه شدند. به این ترتیب مقدمات رسمی شدن رضایت آنها انجام شد و من هم ضامن شدم که خانواده سعید در موعد مقرر مبلغ درخواستی شاکی را پرداخت کنند. به این ترتیب راهی زندان شدیم و بعد از طی شدن مقدمات لازم، جوان 20ساله آزاد شد و در حالی که از خوشحالی گریه میکرد، قول داد که دیگر هیچ خلافی مرتکب نشود و سر کار برود و هر طوری شده مبلغ درخواستی شاکی را تهیه و پرداخت کند.»
آزادی سعید تنها تجربه حاج آقا بیگدلی از ایجاد صلح و سازش در یک پرونده کیفری نیست. او پیش از این هم موفق شده بود با گرفتن رضایت زنی میانسال مقدمات آزادی برادر او از زندان را فراهم کند. خودش میگوید: «ماجرا از این قرار بود که مردی به دنبال اختلاف با خواهرش به خانه او رفته و وی را کتک زده بود. او با شکایت خواهرش به زندان افتاده و تنها راه نجاتش رضایت شاکی بود. با این حال شاکی و بچههایش حاضر به گذشت نبودند و میگفتند که مرد میانسال باید در زندان بماند.»
او ادامه میدهد: «برای آشتی دادن این خواهر و برادر تلاش زیادی کردم تا اینکه متوجه شدم شاکی همیشه در نمازجماعت مسجد شرکت میکند. برای همین یک روز به او گفتم که اگر رضایت ندهد، راضی نیستم که پشت من نماز بخواند و همین جمله کافی بود تا او از شکایتش بگذرد و در نهایت برادرش از زندان آزاد شود.»
منبع: حوزه
2025-10-28
T
T